سرخ چهره | اردیبهشت ۱۳۹۲
آیا کسی شما را تا کنون بزمجه خطاب کرده است؟ اگر آره... اسپل و ادای کلمه شما را منحوس و مخدوش کرده یا تصور حالت آن؟

در اینجا یک تلاطم آکادمیک در بین حضور کنون ها به وجود می آید که منتهی به ترکیبی از تحلیل های من بلد نیستم و یادم می ره می شود.

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 9:40  توسط مهدید  | 

مقدمه: سؤال کردن سائلی از واعظی که: مرغی بر سر ِ بارو نشست، از سر و دُمّ او کدام فاضل تر است؟

 و جواب دادن واعظ  سائل را

واعظی را گفت روزی سائلی          كای تو منبر را سنی تر قایلی

یك سؤال استم، بگو ای ذو لباب      اندر این مجلس  سؤالم را جواب

بر سر بارو یكی مرغی نشست       از سر و دُمّش، كدامین بهتر است؟

گفت: اگر رویش به شهر و  دُم به دِه        روی او  از دُمّ ِ او میدان كه به

ور سوی شهر است دُمّ  رویش به دِه         خاكِ آن دُم باش و  از رویش بجه

مرغ را پَر میبرد تا آشیان                 پَرّ ِ مردم  همّت است، ای مردمان

به حكيمي گفتند: با عناصر و اجزا و المان‌هاي معمول در سده‌ي چهاردهم خورشيدي، پسربچه‌اي يك ظرف ماست نيم درصد چرب نيم كيلويي را كه با دوچرخه‌اش به خانه مي‌برد به زمين ريخت. سطل از همين ظروف يك بار مصرف‌ها بود و پس از ريزش ماست در فاصله‌ي ده متري پسر از محل حادثه يه گربه اومد ماست‌ها را بو و مزمزه مي‌كرد كه يك پژو چارصد و پنج از روي ماست‌ها رد شد و البته گربهه رفت كنار و پسر دلواپسي كمي داشت به خاطر اغماض و مهرباني به اندازه‌ي كافي مادرش و يه زن گفت چي‌كار كردي بچه و...

حكيم گفت: بسه حالا چي مي‌خوايد؟ گفتند: حكمتي براي اين بگو

خوب حكيم كه صورت اصلاح كرده و لباس معمول و وسيله‌ي نقليه‌ي مناسبي داشت نتونست حكمتي چيزي ميزي بگه و رفت به ادامه‌ي كارش.

موخره: حالت‌هاي بسيار زياد و مشخص و معمول و متناسبي در هنگردهاي ريزكانوني، كانوني و بزرگ كانوني هستند كه هستند و هستند كه چي بشه، خوب هستند ديگه.

+ نوشته شده در  یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 13:20  توسط مهدید  | 

 

اين يك كاتاليست اخلاقي با منظور نابزهكارانه در نماي كلي است (كلي را از خودمون گفتيم آقا) كه عبارت‌هاي سور عمومي در حيطه‌‌ي كمپرس كردن را به صورت "هيچ وقت هيچي درست نميشه" به راه نزديك درون خود اطلاق كنيم و اگر آدم باشيم در همان بازه‌ي زماني خنده و شيرين بزنيم و حتي در حين آن متاسفانه نگوييم (كه البته من بنده‌ي عالي‌مقام الان گفتم ولي توجه كنيد كه دومي را نگفتم). كارفرماي "هيچ وقت هيچي درست نميشه" در نزديك بيشتر مواقع خودمانيم البته اگر باز هم آدم باشيم و در محدوده‌هاي بيشتر از ترابايت (كه مقدارش را خودم از خودم درآوردم چون داريم درباره "هيچ وقت هيچي درست نميشه" حرف مي‌زنيم و بعد از اين پرانتز من گفته باشم ديگه چون نميگم.) باشيده بوده باشيم. "هيچ وقت هيچي درست نميشه" به يك نظريه بي‌جايي مربوط است (كه مربوطش را هم دوباره دارم خودم از خودم مي‌گويم) ولي نوع اين بي‌جايي خودش ديده نمي‌شود كه چند تا دسته و لبه و تيزي و ديگر اعداد دارد. و ما در اين حال خفه مي‌شويم.

+ نوشته شده در  سه شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 19:21  توسط مهدید  |