درک جهان چیز مهم واقعا است.
با این حال به دلیل باید درک را....
موقعیت بهتر است. چیز سر جای خودش است. واقعا مسخره است. لکنت در همه جا است. و مساله فقط شروع نیست. ماتریال هم هست. می شود گفت یا انجام داد که در در مرحله اول پیش از شمارش که خود اول هم نیست جلوی پای خود یک گودال بکنیم. شروع چیزها چگونه است؟ زنجیره ها چیستند؟ هر کس کجاست؟ یک بیت و چند بیت چگونه اند؟
داشتم فكر ميكردم: كامرون نيست باستا ميستد.
داشتم فكر ميكردم: چيق آشكار وايسيا ويلاندا
داشتم فكر ميكردم: آريزا چيلا يكي بينوايان رفتند
وقتي بيشتر ادامه دهي، كه نميشود ندهي، منظم، همگرا، مفهوم، به معناي ظاهر خوب، ميشوي.
چيزها ابتداها و انتهاهاي به ظاهر بيخود دارند كه به خاطر آن است كه...نميتوانم ظاهر را همگراي كنم.
ما حتي اگر هسته هلو را هم بشكنيم و بخوريم و پوست هسته هلو را هم بسوزانيم و گرم شويم خاكستر آن يا ديگه يكي دو تا ميكروب آن را كه كاري نداريم. اما توي اينجا وجود همه چي هست و نظم و آنتروپي دنبال هم ميدوند و ...
دارم فكر ميكنم: ياشين بي ما ساليدا
دارم فكر ميكنم: آكادي ولش كن چاميدا توليدو سنكامين
دارم فكر ميكنم: چي ميشه چي ميشه چيميشه