به هر آن كجا كه باشد به جز اين سرا، سرايم.
بگو به من بعد از اين؛ تا نصفه نيمهي مسخرهبازي؛ كمي بعد از لمش؛ گاهي پس از تكاندهي "كه چه هست". به من بگو اكنون كه ميگويم بگو. گ كجاست و و كيست؛ لطف و مرحمت نفرما؛ ابر سفيدرنگ دم دست را حالا ترخيص نميكنم برايت. ميم ها هم هست و لفاظي و سخنپراكني با سنگ نابجا و چيزهاي ديگر و الهي كه قربون اين چيز بشم من كه بسيار جلب ابهام ميكند. به من بگو در من بيرون من: كه چه و كپي پيست: چه. پهلوي مسعود، بدون قانون شريك معيوب آقاي نازنازي با گرد و خاك تو بگو هرچي اما به من بگو.
استفهام او خراب شد و پس از آن از او به عنوان خر ياد ميشد.
فردا با دو تا سه و نیم ترا الکترون ولت: