سرخ چهره | 6- افسردگی و استیصال

برای نکاهیدن. فرفره سان. بی همبستگی. نشد آشوبناک. خراب در چلنگاب تفتیش بوده. ضرب زبان. ی.

+ نوشته شده در  چهارشنبه سی ام مهر ۱۴۰۴ساعت 6:48  توسط مهدید  | 

کلی پر کاه و کلش و علوفه چیده شده وسط جاده دیدم که له و فشرده میشدند زیر تایران. کمی هم طایران بودند. دیروزش دو تا امروزش سه تا خانم در شروع خیابان علیار دیدم که به سمت کمی جنوب شرقی میرفتند. یکی که کنار یک مغازه دیروزش و امروزش نشسته بود. قاطی و پاتی ناکام نه، کمکام از فهمیدن درست. دوارزنده. اوایل تا اواخر انقلاب برای بهار چقدر سخته انگار که بیو داره تموم میشه و به ماده معمول باریونی بی بیو داره میشه. حالا برنگرده، چطوری میشه تصحیح درست کرد ادامه را؟ ساربیچیلین.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۴ساعت 17:43  توسط مهدید  | 

خرامان سنگ بی زیست.

Zenon under asymmetry.

یهو رنگین برای شنگ.

Shower such as Gandhi from master equation.

شنای قبل از فراغت بست، سمیر ابن علی با دست.

هزاران خود کمی کمتر، فراوان با کمال کسب.

سریع السیر ترخیصم، میان صد کنار پست.

بگو، نگو، بگو، بگو، نگو، بگو، نگو، بگو، بگو، نگو،نگو، نگو، نگو، بگو

نمیدانم گرایش هست، نیست، است، است، است، نیست، است، نیست، است، نیست، است، نیس، اس،اسسس، نیسسس، است، نیست

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۴ساعت 21:48  توسط مهدید  | 

خیلی گین گین. مثل خرینه ای هست بوده که میخواسته بوده گل بخوره و از یه دید دیگه یا سمت نامترادف، نباید.

کلی که نه؛ یه عمر دیگه میخواد که کمش را هدر بده ولی بده و بیشترش را مصرف کنه که بشه که بشه.

+ نوشته شده در  پنجشنبه یکم خرداد ۱۴۰۴ساعت 9:24  توسط مهدید  | 

فلیده شخص با صلابتی بود که به جای فریده بهش فلیده گفته میشد. ردای مخصوصی داشت که بر آن کلمات مورد نیازش نوشته شده بود و می شد. در اینجا که نوشته ام به سمت موضوع کلمات رفت باید آن را نگه دارم و به سمتی دیگر بروم. چون نیست و نابود شدن اتفاق بسیار اکستریمیته ای است، با آن هم ادامه نمی دهم. چون داستان سرایی هم به کلمات و ادامه ای ناموهوم می رود، پرت میشوم. چون اول شخص حرف زده ام دوم شخص میشوی. اکنون که پس از اکنون اول ظاهر شدی تو بگو که چی‌چی بشه؟ تفکیک تو از سوم شخص باز هم به ترغیب کلمات مرتبط می شود که حالا میخواد چیکار بکنه که تو هم عقب‌تر برنگردی. داشت جلو میرفت که نمیشد به مرتبطهای قبل اطلاع بده. اون جلو ملوها هست و نمیتونه فریاد pull back بزنه. گیجگاههایمان به ندرت تنظیم بی فکاهی به ما میدهد. شما مجموعه ای از بزنگاههای چاروادار را با حجم ناسوخته رفته اید. در نهایت قبل از نهایت کپه ای از شرور با سردمداران موجه به گرامیداشت گریه هایشان رفتند. ...

این اینجایی در کاراکاس تشدید شد.

+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ساعت 0:50  توسط مهدید  | 

ممکن است برای تخصیص عددی به رفتار شما مدتی در فراغت تفسیر ناواقعی انجام گیرد. لنگر مستحکمی را بسازید که به جایی کم ندرت متصل باشد. شکل حرفها را با تمایز بیشتر آوا کنید. نارادوستی چیست؟ تا پهنه‌ی گردانی از ...

ای فرداد شکوفا در گم پنهان ام، ساکت کفرانی ام، ثبات تاریکی ام؛ تو بگو سر و وضعم چجوریه؟

رنگ رخ پاک‌نکن، صبر شکوه یک گاوچرون، شست پای صالح دلنگرون؛ بگو بگو سبزی خوردنی چند قرون؟

+ نوشته شده در  چهارشنبه ششم فروردین ۱۴۰۴ساعت 0:13  توسط مهدید  | 

شلغم بنفش یک تنازع وخیم در بهشت است. دو استمهال دوستی در جهنم است. پرواز مشکوک بر فراز استخری در برزخ، تشکیل رنگها بدون سنجش جوانب امر در هولوگرافی است. تصدیع درازنای شبکه ای بی مقیاس است. خروج از همدیسی است. تنافر دو نقطه در هر جاست. شرکت چندین قبل است.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۳ساعت 0:1  توسط مهدید  | 

تشریفتان مشرف، اندر فضای اطرف

با بیست و سه مصدف، فردای ورد اطهر

Shadow, شنا، skaking

پرتاب توپ توپاک، کولاک به شرط اکمل

شادی، شادی و شادی و عطف

صدها هدف مسقف

+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳ساعت 22:3  توسط مهدید  | 

بیشتر از بیست و سه بار به این فکر کردم که چطوری با ساختن اعداد و جبرها و اشیائشان و تنظیمات دیگر و مدلها و تحقق ریاضیوار الگوها بگیم چی میشه و حالا گفتیم چی میشه یک یا چند تفکیک مدت‌دار برای پخشیدگی خستگی اعتذار کنیم ولی در سلسله ملسله تاردیدی پیدا شد و صخوم سفاجت ar53gheq90

قاطی شد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 15:49  توسط مهدید  | 

آیند و گزایند و پرایند و نمایند تو است.

Access to process with. nomines morles careless

ساحت بر تو نار تو عفت برپای من است.

Countless Friday absolutely quarter to the yummy fructose.

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم بهمن ۱۴۰۳ساعت 0:10  توسط مهدید  | 

با ییییی های بیشتر از اینها. با امکان بازگشت. با تخریییییب احتمالها. با آنتروپی صفر. با دکلیدن احمقهای بازتنظیم بیز شده. با رسم ترسیم کاتوره ای. با تناسخ وحشت به آلترناتیو دیده نشده ی آن.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیستم دی ۱۴۰۳ساعت 18:26  توسط مهدید  | 

یک چهلبزن است. که ابتدا می‌رویم به آینده. یعنی می‌رود به آینده. بعد در آینده چند قدمکی برمی‌گردد. بعد در آنجا قدمهای گذشته تر را می‌گوییم. چیزهای گفته شده تمایز چندانی با وقایع موازی ندارند. خرها خرند. بدها بلدند. سرنگها سرنگند.

+ نوشته شده در  دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳ساعت 14:5  توسط مهدید  | 

سر براجستان. که بشود؛ نشود گفت. که نتوان؛ بتوان دید.

صرف نشود؛ تا نشود ساخت. طرح، فرصت استکثرت.

At noose on Saturday in halibay shut the quarter songs. Chess with the Salivan by father of works.

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم دی ۱۴۰۳ساعت 5:58  توسط مهدید  | 

آخ آخهای سکسکه از نشان دادن آزادی.

کرکرههای سرسره بازی بر آزادی.

فرفره های دست‌ساز از فلفل.

شرشرهای ناشی از زلزله.

تاب تابه‌های مستقل از عباسی.

لالایی های مشکور از بودگی.

سوسوهای پرنور از چگالی تندتغییر.

باباهای زلزده از بیداری.

بی بی های نیافته از سقف زندگی.

هدهدهای کم قرار از شادی.

ولوله های شکنبود از جادگی.

ریزریزهای نفهمیدگی از بودگی.

وای وای های هزارهزار از نیافتگی نیافتگی.

+ نوشته شده در  پنجشنبه هشتم آذر ۱۴۰۳ساعت 13:34  توسط مهدید  | 

پردازش اعداد است با هر چی. تفتیش دنیای فیزیکی است با انبردست. تشعیر کلمات است با لکنت. انضمام قوانین است با آدم. رنج بردن از پیچیدگی است با رنج آفریدن. تفاخر به حل مساله ی سه جسم است. خیلی بودن چیزها است. ژرفنایی است در هست.

Is a finding via confidencing. Try by a q.

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم آبان ۱۴۰۳ساعت 10:42  توسط مهدید  | 

مربوط است به تنظیمات تصنیفاتی که در استدراجات ناموازین جای داده شده اند. چون ترکش نهاده های شلستان بسایر بی مقیاس است، مرموز بودن سرشت نابسیاری از تخلفات می شود. در چنین مایوسگاهی فرایندها فرفوژه ی نامنتهاشمارایی دارند که از الف صفر ناگریز هستند. شم سگشناسی صورتمهر برفراز محرومان ناشفقتی می انگیزد.

+ نوشته شده در  سه شنبه یکم آبان ۱۴۰۳ساعت 18:15  توسط مهدید  | 

پیچیده و هست، است؛ ولی هنوز مصالح آن جدا نیست و سر ابتدای آن نامفهوم در میان کلمات است. تنظیم خرافات آن در مقابل فردید تحقیق آن منجر به سماجت گره کور کننده می شود. فرادید قلمبه ی آن یا شکل همدیس واقعه ی بیدینامیک آن ناواضح و دارای اکوهای موضعی است. از هست آن پسی منتج نمی شود.

+ نوشته شده در  یکشنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۳ساعت 18:1  توسط مهدید  | 

تلنگری، سکندری.

پولینگی، قاجارینگی، بی.

رکود، تمثیل.

فسطاط، ترخیص.

بس بودگان. چیتیلسان،

بیغم؛ چندبهشت.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۳ساعت 8:19  توسط مهدید  | 

سودای بست. کنار رفت. سنگ چید. بوران دید. سفیه دانست. چنگ نهاد. سیاه ستاند. مسبب کشید. اندر ماند. بدرخشید. بندانداز بمرد. آسمان سترونید. بومرنگ نچرخید.

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۳ساعت 8:13  توسط مهدید  | 

الهی بهت میگم شمعان

شمعان

مدرستک تبخال

شمعان

فرای ورائک بنگال

Shmaan

Your soul was an is

شمعان

چتر بازگشتت علی ای الحال

شمعان

صدیق سنجرک شصت

شمعان

پران بامانشتک همزاد

Simon

Assistant verbal, the after son with a sun

+ نوشته شده در  شنبه بیستم مرداد ۱۴۰۳ساعت 13:40  توسط مهدید  | 

ودایی حرف ما در دراخما

صفایی برف را در ماگما بفرما.

هزاران چند منهای یکچند

فریضه نفتشان ثابت برحما.

افندی ساکتی؛ مقهور بندی

به رستم صابر و اندر برزما

الست و جامه و اسباب تنها

توانا بود در عزلت کریما

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ساعت 12:12  توسط مهدید  | 

اسرار خر مزلف وانادیم در کوهپیمایی یعنی این که من نمی فهمم چطوری در توده ای از هسته ها و مغزه ها و الکترونها و اکسیتونها و و پلاسمونها و حفره های مینیمال و دیگر برانگیختگیها که همگی دست در دست هم توده و انبوهه ی هدفمند را میسازند چجوری قاراشمیشی به وجود میاد که کمینه گفتگوی آن با مفهوم فساد گفتا می آید. برو بابا خودش یکیش هست و برو بابا.

+ نوشته شده در  یکشنبه سوم تیر ۱۴۰۳ساعت 17:44  توسط مهدید  | 

فرستادن. تصنیف. شباهت لایکوار. سیماسخر. ژکانت. شریدن. چمیدن. چپ بودن. زندواره. گرای اگر. گرایش پخش و پلا. پرتاب. برجسته. چون برای گزارش روابط به ربطها نیاز بود، چند ربط مرتبط شد.

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۳ساعت 23:22  توسط مهدید  | 

نوعی خوراکی است که با دست برمیدارند و بر لب میگزارند و با زبان منتقل میکنند و بزاق به رنگش می آورد و تنظیمات بعدی آن بر پیشانی فرد توسط دیگری دیده میشود و اگر کسی نباشد که ببیندتش انگار که با یحتملی به اندازه پنجاه و سه بر چهل و هفت بوده است و اگر دیده شود به درون دماغه ی گوش رفته و بیحکمت محو میشود و فرد و دیگر فرد به ترتیب شیرین و گس اعلامش می کنند.

+ نوشته شده در  سه شنبه یکم خرداد ۱۴۰۳ساعت 22:31  توسط مهدید  | 

درونتوی یک یلخ گنده تظاهری است بر فرار از ناپوچی مبهمی که با چند که ی بعدی به مکثی بیهوده میرسد. پس بر آن تنویری افکنده و در کشاکش گنگ مانده بر افکنده ی قبل می ایستد. کشش ندارد و فهم آن با چندین و ی سپستر به سورکسایی نمیرسد. همه اش که نه ولی خیلی ن دارد. آن هم که ن ندارد باز هم ندارد. پرهیز بر دیواری است بلند نه در جایگونگی و کیگونگی که بر که ها و ن ها و وها و بازها.

+ نوشته شده در  جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 23:32  توسط مهدید  | 

چی هست. متانت مربوط به مقبولیت نادانی، بخشی از چنگال بسیار ناپیوسته ای از شخص است. هنگامی که باریکه ای از روانی فرآیند استنتاجات پیدا نمیشود البته سوای از رکود. نمی دونم چرا اینجوری میشود و یا چرا جوری نمیشود مثل یک سازوکار روشننشو.

+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳ساعت 19:43  توسط مهدید  | 

سفه؛ اشغال اشکال.

فرخ؛ تمثیل تبدیل.

کشانش؛ فرودست زمانگشت.

گماردن؛ پراندن بر ویرانه.

سماجت؛ جمیع کسالات.

تشریف؛ شکست معروف.

شادی؛ چون برای وجود.

سنگ؛ سماعی در عود.

چسبان؛ تبرزینی از زه

+ نوشته شده در  چهارشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۳ساعت 0:58  توسط مهدید  | 

بداهی منذ التباهی

سمیع الاسم و النادی

فراتر بر فراز پر

سعادی من سنابادی

For after soon

چو نسل نو

So, inter do

Week and fall of Brandenborg

سهی وزن و بسی شنگان

مسمی فی الحیات الدهر

Poor and shame and Madrid

Four of six of fishing fashion

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 23:11  توسط مهدید  | 

May I understand

پس از چند تا پیوند

May I go to great

برای فهم بهتر

May I same to finders

Close to the real

May I pass to dreamland

برای رفع دلبند

May I be here so

ولی تو میدونی که چی میخوام

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:54  توسط مهدید  | 

با بیان جریانات و دفع فراستی که در سرایت ممنوع بودن قرار داشت، یکسم وارد تدبیر ماده شد. به ناچار شمردن هم آمد. سپس چند تا مقیاس هم آمد. به این ترتیب، که خود ترتیب از شمردنها آمده بود، پویایی و مقابلش ترکیب شدند. و ترکیب نمیدانم در اشارات قبل بود یا نه. به چناری تکیه داده بود. برای چسباندن بخشی مستقل از بخشهای قبلش یک دامنه از بسامد غیرقبلیها اضافه شد. شبیه ها دست از تمثیل برداشتند و تفریق حدود که انجام شد چند تا بی مرز در بی مرزی دیگر غوطه ور شدند. روی هر بی مرزی مقیاسهایی بود و چسب هم که نبود و نمیتوانم ادامه دهم و نمیشه گفت که رفتم روی بی مرز بعدی پس می شود گفت که ادامه دادم و فرپیس شدم.

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 22:50  توسط مهدید  | 

الهی، وجودا، ابتداآ، بدون نیاز به پروارا

سرجا بودن ها را بگذار کنار، تنظیمات را بگذار کنار کنار قبلی

وجود ما را نگه دار، حرف زدنمان را بگذار کنار تگه دار قبلی

تشریع تعامل موجوداتت را بگذار کنار، منطق و ارتباطات ما خودش میرود کنار کنار قبلی

گفتنت را نگه دار، شنیدن گفتارت توسط ما را بگذار کنار نگه دار قبلی

حالا بگو چی؟ تا ما بشنویم بدون گیج.

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 0:7  توسط مهدید  | 

چوپ

تنقلات آیرامیگ، فردیداته سوادکوب، شونسوکه یامادیکال،

پرتاب سفیهانه، صدارت بزرگ اندازه، هیزم در چهل و یک سالگی، نقل شبیه به ما تشبه به عنه، سیران سبلان، مربوطا تمام ربط به چیه؟، والسازات.

+ نوشته شده در  پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ساعت 14:49  توسط مهدید  | 

آفریسنجیدن. به قول مفهوم بی کمیت، فرا از چابکی مقبول است.

چون چند حساب بی با صبر، افراد شمال تشکیل نباز.

فردای سمیر با تصمیمات، نکتاز شفیع ما در سنجاب.

ای وای هزار و بیست و سه تشکیلات،

مجبور، حسد، غروب پیش از ساعات.

کامل نرود روان یک یاوه سرا

با سنج و دف و دماغ مرفوعات.

ساکت، سلمه، سعید؛ کاندیدات

دافع، شبپره محصولات

+ نوشته شده در  شنبه بیستم آبان ۱۴۰۲ساعت 10:12  توسط مهدید  | 

رفتار بدور. بالان. هرازباز. سمیناننده. شفرتگان. قنلدان. خرزهره. کافیدانستان. تداعی تباهی. جنگ. کاربلد. صفر. المنار. چابک. حفیقط.

تنایی به دامان سنج

ورایی بهی عنه و بند

سراسر، کماکان، ثغور

فراوان، ضحاکان به بار وفور

+ نوشته شده در  یکشنبه نهم مهر ۱۴۰۲ساعت 12:16  توسط مهدید  | 

بر فراز مجموعه ای از مناظر و مرایایی نشسته بود. اندوه بر اندیشه ی سرش کم مایه بود. یعنی اصلا ژرف بیزمانی در هر زمینه ای نداشت. حالا چیکار کنیم؟ وضعیت منفی بالا چی هست؟ که اگه بود نسبی به یکی دستنیافتنی میشد. اصلش یکی کی بود؟ همون یکی نبوده یعنی؟ بیزمانیش چی هست که حالا ژرفش باشه؟ مگه نه این که یک ساززن ژرف بعدش میره یه گوشه نمیگوشه بلکه میشینه و میچرته؟

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۲ساعت 0:17  توسط مهدید  | 

ملاطفت سند زده به شکوفایی صدفهای فرگشت شده به باران آمد. شهر بیما چونان رفع ماموت نیست.

صدارت انتساب سرایت معدودات.

بیبو بافرط قیمت.

درینجا ....

+ نوشته شده در  دوشنبه یکم خرداد ۱۴۰۲ساعت 21:13  توسط مهدید  | 

نجیبزادگی اتریشیانه، سلوک ویتگنشتاینی، سطوت زنانگی، صعود متواضعانه، پرواز، درباره دوردست، در مورد گردن برش، در ارتباط با قربانی، مربوط به رفتن شاهزاده نجیبزاده به بهشت، پرسیدن، مرتبط با سطح سطح صاف صاف فلات، امور سادگی، مروری بر گیجی فرورفتگی در عمق و نیافتن چیزی بیشتر از سطح، درباره بازی، درباره پرسیدن، درباره نامهم بودن با غلظت بسیار کم بی احترامی و پوچ انگاری، درباره جهنم ناسوزان و بدبوی بدون بو و در استوانه محصور شدن، درباره وسیله بودن، درباره هیچ و پوچ شدن، درباره الان کجام، درباره محو و بی حس مجموعه ی آنتروپی صفر سنگ متشکل از بلورها، در مورد هیچ تقارنهای گسسته و خودبه خود نشکسته، درباره گیر افتادن مرارت کم تکمیل ناتکمیل، سلوک ویتگنشتاین

+ نوشته شده در  شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 22:3  توسط مهدید  | 

آیابله، چراچون، کیتو، چیآن، چهاین، کجادور، کیدیر، چیکنه

بر دست دغا

پیرایه

بیراهه

چونوار

+ نوشته شده در  دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ساعت 15:49  توسط مهدید  | 

ای مرحمت، ندانم موضع اکنون.

ای مبهوم، فررار پویای سکون.

وای راصد، ورای بیرون.

Such a ambigius position.

Much question about the existence

With a long generic tomorows

By a bad navigation for good stationary

رد مردود مراد.

بخت سایان صلات.

اصل موضوع منافات

رفع تابوی ناچرخان.

فتح وقت و مکان بی بنیاد.

عاقبت فهم تعقیب کلمات.

ای مرحمت ندانم موضع اکنون

....

+ نوشته شده در  سه شنبه یکم فروردین ۱۴۰۲ساعت 8:37  توسط مهدید  | 

اگر میتوانستم به تو بگویم، با پیش درآمدی از همایون، بازی با قلبت را در اعماق، در میلیمتری از هر نقطه با غوطه وری بین و درونی از مرزها، در بین جاذبه با پروازی فانتزی، چیزی بگو به رونده ی رویا در جستجوی آرامش برای نهادن بار سنگین آسودگی توی انعکاس محو. در حین بالا افتادن چون گرانش دستگرد، بی تدقیق با محویو با رویا تصور کن با تفهیم با هاله بی استعاره بی کنایت با توده ی محو صراحت با سبکیه بی پرخیال با زردی بر پس زمینهی ابهامی سفید از صورتی با همه ی باها و بی همه ی همه ی بیها تهش اما که نگو

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۱ساعت 11:48  توسط مهدید  | 

نوشته هاي قدیمی‌تر