با ییییی های بیشتر از اینها. با امکان بازگشت. با تخریییییب احتمالها. با آنتروپی صفر. با دکلیدن احمقهای بازتنظیم بیز شده. با رسم ترسیم کاتوره ای. با تناسخ وحشت به آلترناتیو دیده نشده ی آن.
یک چهلبزن است. که ابتدا میرویم به آینده. یعنی میرود به آینده. بعد در آینده چند قدمکی برمیگردد. بعد در آنجا قدمهای گذشته تر را میگوییم. چیزهای گفته شده تمایز چندانی با وقایع موازی ندارند. خرها خرند. بدها بلدند. سرنگها سرنگند.
اندازه ی زهر شبنم کثرت
تا نال و نوال و ناله صدقت
شرط بر سر سودای صدای مسهول و فقیر شاغل چو برفت
سنگین صنعای شاپرک و پلشت و خوارزم جدید سودای سر بر شرط
انگار زیاد شبنم زهرت
Tasman so after quantity reduces its Friday shuffling
سر براجستان. که بشود؛ نشود گفت. که نتوان؛ بتوان دید.
صرف نشود؛ تا نشود ساخت. طرح، فرصت استکثرت.
At noose on Saturday in halibay shut the quarter songs. Chess with the Salivan by father of works.