سرخ چهره | 1- مسخره بازی

خرامان سنگ بی زیست.

Zenon under asymmetry.

یهو رنگین برای شنگ.

Shower such as Gandhi from master equation.

شنای قبل از فراغت بست، سمیر ابن علی با دست.

هزاران خود کمی کمتر، فراوان با کمال کسب.

سریع السیر ترخیصم، میان صد کنار پست.

بگو، نگو، بگو، بگو، نگو، بگو، نگو، بگو، بگو، نگو،نگو، نگو، نگو، بگو

نمیدانم گرایش هست، نیست، است، است، است، نیست، است، نیست، است، نیست، است، نیس، اس،اسسس، نیسسس، است، نیست

+ نوشته شده در  شنبه بیست و هشتم تیر ۱۴۰۴ساعت 21:48  توسط مهدید  | 

فلیده شخص با صلابتی بود که به جای فریده بهش فلیده گفته میشد. ردای مخصوصی داشت که بر آن کلمات مورد نیازش نوشته شده بود و می شد. در اینجا که نوشته ام به سمت موضوع کلمات رفت باید آن را نگه دارم و به سمتی دیگر بروم. چون نیست و نابود شدن اتفاق بسیار اکستریمیته ای است، با آن هم ادامه نمی دهم. چون داستان سرایی هم به کلمات و ادامه ای ناموهوم می رود، پرت میشوم. چون اول شخص حرف زده ام دوم شخص میشوی. اکنون که پس از اکنون اول ظاهر شدی تو بگو که چی‌چی بشه؟ تفکیک تو از سوم شخص باز هم به ترغیب کلمات مرتبط می شود که حالا میخواد چیکار بکنه که تو هم عقب‌تر برنگردی. داشت جلو میرفت که نمیشد به مرتبطهای قبل اطلاع بده. اون جلو ملوها هست و نمیتونه فریاد pull back بزنه. گیجگاههایمان به ندرت تنظیم بی فکاهی به ما میدهد. شما مجموعه ای از بزنگاههای چاروادار را با حجم ناسوخته رفته اید. در نهایت قبل از نهایت کپه ای از شرور با سردمداران موجه به گرامیداشت گریه هایشان رفتند. ...

این اینجایی در کاراکاس تشدید شد.

+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ساعت 0:50  توسط مهدید  | 

چرا واسم گرفتی، چطور واسم گرفتی؛

چگونه پایه ی ایجاد صندل، برای عبد ساده ی بیغم گرفتی

هزار و سیصد و بیست پنج کاوه، فراهم در ورای ناله ی ماتم گرفتی،

پرای شامیان کوخ و سینوار، شدیدن شد شراب چرخ ناگردون دویدی

ولیکن زودی و صادی پذیرفت، کنارش از کمین کبک بیکفش

دویدی و شنیدی و شنفتی.

+ نوشته شده در  پنجشنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۴ساعت 1:3  توسط مهدید  | 

ممکن است برای تخصیص عددی به رفتار شما مدتی در فراغت تفسیر ناواقعی انجام گیرد. لنگر مستحکمی را بسازید که به جایی کم ندرت متصل باشد. شکل حرفها را با تمایز بیشتر آوا کنید. نارادوستی چیست؟ تا پهنه‌ی گردانی از ...

ای فرداد شکوفا در گم پنهان ام، ساکت کفرانی ام، ثبات تاریکی ام؛ تو بگو سر و وضعم چجوریه؟

رنگ رخ پاک‌نکن، صبر شکوه یک گاوچرون، شست پای صالح دلنگرون؛ بگو بگو سبزی خوردنی چند قرون؟

+ نوشته شده در  چهارشنبه ششم فروردین ۱۴۰۴ساعت 0:13  توسط مهدید  | 

بر بار بدر، بدر برابر. سر سار سه در، سام پر از صبر. افکار فنر، نفت و دوصد بست، چپ شد سپر سنگ منقش. حرفا میاد و ژند و نژند پس، قفل سه چهل بست و شبان در اطهر.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۳ساعت 22:29  توسط مهدید  | 

بیشتر از بیست و سه بار به این فکر کردم که چطوری با ساختن اعداد و جبرها و اشیائشان و تنظیمات دیگر و مدلها و تحقق ریاضیوار الگوها بگیم چی میشه و حالا گفتیم چی میشه یک یا چند تفکیک مدت‌دار برای پخشیدگی خستگی اعتذار کنیم ولی در سلسله ملسله تاردیدی پیدا شد و صخوم سفاجت ar53gheq90

قاطی شد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۳ساعت 15:49  توسط مهدید  | 

با ییییی های بیشتر از اینها. با امکان بازگشت. با تخریییییب احتمالها. با آنتروپی صفر. با دکلیدن احمقهای بازتنظیم بیز شده. با رسم ترسیم کاتوره ای. با تناسخ وحشت به آلترناتیو دیده نشده ی آن.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیستم دی ۱۴۰۳ساعت 18:26  توسط مهدید  | 

اندازه ی زهر شبنم کثرت

تا نال و نوال و ناله صدقت

شرط بر سر سودای صدای مسهول و فقیر شاغل چو برفت

سنگین صنعای شاپرک و پلشت و خوارزم جدید سودای سر بر شرط

انگار زیاد شبنم زهرت

Tasman so after quantity reduces its Friday shuffling

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوازدهم دی ۱۴۰۳ساعت 0:33  توسط مهدید  | 

سر براجستان. که بشود؛ نشود گفت. که نتوان؛ بتوان دید.

صرف نشود؛ تا نشود ساخت. طرح، فرصت استکثرت.

At noose on Saturday in halibay shut the quarter songs. Chess with the Salivan by father of works.

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم دی ۱۴۰۳ساعت 5:58  توسط مهدید  | 

پردازش اعداد است با هر چی. تفتیش دنیای فیزیکی است با انبردست. تشعیر کلمات است با لکنت. انضمام قوانین است با آدم. رنج بردن از پیچیدگی است با رنج آفریدن. تفاخر به حل مساله ی سه جسم است. خیلی بودن چیزها است. ژرفنایی است در هست.

Is a finding via confidencing. Try by a q.

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم آبان ۱۴۰۳ساعت 10:42  توسط مهدید  | 

یک تفریح بینا است. چندبهشت از هشت بهشت بود. یادگاری با فروزش است. ترابرد سکونواره بود. پنج روز در هفتصد و چهل و دو سال و سیصد و نود و هشت روز، نمودار بوده است. کاربرد انتزاعی زیبایی هست. خروش خری در خرسستان بود.

+ نوشته شده در  پنجشنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۳ساعت 11:10  توسط مهدید  | 

چون چنان، چونان چند. فرو رفتن برف در فراخنای فرش.

اندرز به مرزبان، درزی در مرز. پارس عهد گاه پریده.

تصدیق جگرسوز، دود پذیرای سوز.

بر در، در دیوار. برازش بر سر، سراینده سرود.

سکنای مسکینان، سکون نسیم.

شایسته.

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم شهریور ۱۴۰۳ساعت 23:22  توسط مهدید  | 

الهی بهت میگم شمعان

شمعان

مدرستک تبخال

شمعان

فرای ورائک بنگال

Shmaan

Your soul was an is

شمعان

چتر بازگشتت علی ای الحال

شمعان

صدیق سنجرک شصت

شمعان

پران بامانشتک همزاد

Simon

Assistant verbal, the after son with a sun

+ نوشته شده در  شنبه بیستم مرداد ۱۴۰۳ساعت 13:40  توسط مهدید  | 

ودایی حرف ما در دراخما

صفایی برف را در ماگما بفرما.

هزاران چند منهای یکچند

فریضه نفتشان ثابت برحما.

افندی ساکتی؛ مقهور بندی

به رستم صابر و اندر برزما

الست و جامه و اسباب تنها

توانا بود در عزلت کریما

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم مرداد ۱۴۰۳ساعت 12:12  توسط مهدید  | 

فرستادن. تصنیف. شباهت لایکوار. سیماسخر. ژکانت. شریدن. چمیدن. چپ بودن. زندواره. گرای اگر. گرایش پخش و پلا. پرتاب. برجسته. چون برای گزارش روابط به ربطها نیاز بود، چند ربط مرتبط شد.

+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۳ساعت 23:22  توسط مهدید  | 

بداهی منذ التباهی

سمیع الاسم و النادی

فراتر بر فراز پر

سعادی من سنابادی

For after soon

چو نسل نو

So, inter do

Week and fall of Brandenborg

سهی وزن و بسی شنگان

مسمی فی الحیات الدهر

Poor and shame and Madrid

Four of six of fishing fashion

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 23:11  توسط مهدید  | 

آفریسنجیدن. به قول مفهوم بی کمیت، فرا از چابکی مقبول است.

چون چند حساب بی با صبر، افراد شمال تشکیل نباز.

فردای سمیر با تصمیمات، نکتاز شفیع ما در سنجاب.

ای وای هزار و بیست و سه تشکیلات،

مجبور، حسد، غروب پیش از ساعات.

کامل نرود روان یک یاوه سرا

با سنج و دف و دماغ مرفوعات.

ساکت، سلمه، سعید؛ کاندیدات

دافع، شبپره محصولات

+ نوشته شده در  شنبه بیستم آبان ۱۴۰۲ساعت 10:12  توسط مهدید  | 

Without the sun, after of the but

سزای جاودان، کمی پس از زمان

فلک به فرط هوش، صدای سنگدان

Such as the slave the best, come on to the blast

سرای بی مکان، شبیه سجع جان

Cause in, shut in coffee fried some of the softs

Call in, call in the box

+ نوشته شده در  شنبه چهارم شهریور ۱۴۰۲ساعت 22:16  توسط مهدید  | 

بر فراز مجموعه ای از مناظر و مرایایی نشسته بود. اندوه بر اندیشه ی سرش کم مایه بود. یعنی اصلا ژرف بیزمانی در هر زمینه ای نداشت. حالا چیکار کنیم؟ وضعیت منفی بالا چی هست؟ که اگه بود نسبی به یکی دستنیافتنی میشد. اصلش یکی کی بود؟ همون یکی نبوده یعنی؟ بیزمانیش چی هست که حالا ژرفش باشه؟ مگه نه این که یک ساززن ژرف بعدش میره یه گوشه نمیگوشه بلکه میشینه و میچرته؟

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و نهم مرداد ۱۴۰۲ساعت 0:17  توسط مهدید  | 

پرنشار، فرانگاری، شیرسنگر،

سرای عکس زمان بر

ورای سخت نهان

شبیه شمیم شکلگزار قدیم

جمیع لفظهای مستقل خطی از هم

بدیل نام گذشته، فریق پادمانهای مکرر

+ نوشته شده در  جمعه یکم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت 18:20  توسط مهدید  | 

Lost in most of the must(s)

Changes on top of the bugs

Read after the burns

Ties with bundles of tees

Try afterwards

Shy from fingerprints

Seems as ogly Ohara

​​​​​Notes of nut-shell

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲ساعت 23:39  توسط مهدید  | 

"فریاد شادی" مراسمی است که شیاد پوچنگری را می آورند تا نافراوانی شادی اش از شیادی اش را نشان بدهد. آشی به وفور از ریای مجتمعین شیردار میسازند. مردم از ابهت شیری میترسند که آنجا نیست. طرف با پوچی شیدایی اش را از نهان عیان میکند. هیچی هیچجا نیست به جز نوشته های متراوش شده بر سطحی که نیست از جایی که هست ولی معلوم نیست. یا هم پیکسلهای هستانه به شکل ناواقعی به گونه ای که انگار نیستانه با یک دوسویی مجرد منتزع آبستراکت واقعی بیخودیانه ی ظاهری ولی ناواقعی باخودی...

یا هم به جای اینها نازیلا لازم نیست

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۲ساعت 22:48  توسط مهدید  | 

زعفران دست زده. اقبال مستتر. شادی قراردادی. پیمودن باصفای نسل قبل. شرکت متنفرسازان مشخص گرا. اوایل مدت مدید. پنجره شبیه چرمشیر. سجع درمان دریانگر. ش. ضمانت باقیمانده افتخار. بیشتر مهمل اشعار. ضلع نابجای بسته ی کوژ. زراعت زمانساز

فداکاری در برآورد اولیه درست نیست، ولی به بعد جزو مسیر بهینه ی انتگرال مسیر میشود؟

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و نهم دی ۱۴۰۱ساعت 9:53  توسط مهدید  | 

سافی یکدنده بود. او با شوق برازندگی سهم خودش در تشکیل ابرهای عبوری از مناطق دوردست و نامعمول تقویم و سطح زمین را، به اطرافیان گوشزد میکرد. دوست او ثافی بر مبنای سکنات و وجناتش به اشتیاقش احترام میگذاشت. صافی ولی نسبت به سافی سکوت و سکون خاصی داشت و بنابراین وقتی ماجرا به او و عکس العمل و نظرش میرسید می ایستاد. الان ایستاد و تمام نشد ولی خوب جلو نیمیشد رفت.

+ نوشته شده در  یکشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۱ساعت 23:14  توسط مهدید  | 

پژواکی که سه بار زد و یادم رفت.

رحمی که سکونش حرکتم داد.

دادی که ثبوتی با تلخی داشت.

نگرانی که شادش بیش بر تشویشش بود.

زمانی که آفین نبود.

تردی که نرمینه بود.

سهو حدوث دستچین شده.

وقعی که یادم رفت.

+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم آذر ۱۴۰۱ساعت 1:4  توسط مهدید  | 

بی ترتیب آیا معنی یا بی معنی است؟

بی معنی آیا کژدار یا بی کژدار است؟

بی کژدار آیا راستین یا ناراستین است؟

بینایی چگونه آیاها را میسازد.

پایان ترحات شبهات

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم مهر ۱۴۰۱ساعت 9:5  توسط مهدید  | 

پرتو راه دمای شص هفتاد

ساکن نغمه ی تلطیف شغاد

سادگی بی هدف مقصود کمال

تربیت مقصد ب ت تنها

زنگ سیار محدث ساکت

عطف جاهل، صدف مکر مکرر باقی

عمل قسط سجود ناژند، کمر فکر سکوت افراد

دو سه ثروت، شدت خامس مخمور

شک و خجلت، قدم و نامه و حرفای تو در محنت

ذ ث ض ج ش ا ل گ

من نمیتانم، من نتانم، من من

صبر مقدور نگشت و رجزم بی بلبل

اه بر این وای، بیش ته یک دریا

+ نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۱ساعت 18:49  توسط مهدید  | 

یک بلاهت توام با احمقانگی هست که در تفهیم هر محوی سهیم است. کودنانه بر کنار اصل مطلوبات حاشیه می مالد. شادی مصروف با تنظیمات معمول را به آهستگی تعریف کرده و بر سرانجام هم چوله نگاه می شنود. بر روی ثریا گزینش جهت کرده و تظریفاتش کمان صفتها را بلبلانه می نگارد.

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم شهریور ۱۴۰۱ساعت 15:16  توسط مهدید  | 

کاری!، داره. اهمیت، ولی نداره. منطق، داره. فلسفه، نداره. کامیابی، ممکنه داشته باشه. حماقت، بستگی به منطق و فلسفش داره. فکر کردن بهش، داره. چون در کل اشاره به یک وضعیت داره. وزن وضعیتش به اهمیتش بستگی داره.

+ نوشته شده در  دوشنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۱ساعت 20:43  توسط مهدید  | 

سالمانه محوی، شیمی قرابت روزگار. اصلی فاهمه. تناظر فاتحانه، سراسر رحمانه، صدور پژواک. قصد ذلیلی، نوازش هجو، سناتور سنگر. ضمانت میعان، برخورد ستور، عنوان زاهدان. کمر کمترین، یحیی برزین، خواب نخست. خلخال فوران، تماس ستم، شاید دوار. 

ثمین من سوار باشد شکوهش تعمیر دارد. صبر شیرین عوام. 

+ نوشته شده در  شنبه چهارم تیر ۱۴۰۱ساعت 17:45  توسط مهدید  | 

اندر سکرات مست ناشیانه

از بهر حفاظ ساعیانه

تفریق نفوذ سطح نسبی

تشکیک برای سعی داهیانه

رنجت برسد به حلم کوکب

تنویر برای کوی بیبیانه

عسرت نفس حکیم معمور

کاهل نشود به برگ تازیانه

تفتین و نسیب و نصب و هور و کوکش

موبد فلس و سعید و استازیونه

+ نوشته شده در  شنبه هفتم خرداد ۱۴۰۱ساعت 15:29  توسط مهدید  | 

برای رفع هدف، سجع صدف، تای صبای بی شکیل

نای حزین سجع قیل، تای مزای بی بدیل، شمای صور با قصص

سجع صدای یک عسس، رنگ وزین، فرط اسس، مرقصین با لباس

فدای سجع پرحواس، گنگ شناس،  تیز سپاس مرد سیاس

هفت دو پنج،سی سه شصت، مبل، عرق، مشق، حمق

صداهای ورق، سزای هفتاد تا ملخ، سنگ هزار آفرین

نامه ی ارباب گزین، صورت مهد نازنین بانگ حزین یار قرین، شادمانه ی سار دفین 

مفت ضمین وای چرا وای چرا، نای نبود ماجرا، سیبک صحرای تو را لاله ی لالای ورا وای چرا وای چرا 

هوده ی ما نزد زیست 

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت 16:23  توسط مهدید  | 

خورد شاد در درازنای عمودی قاصدکان 

شمایل صفات تسویف رهانیدن

برگ بارنگ کم زیر

تابی بر روان مسکوت سفالینه ها

پرتو پاک شیرینیجات

شگفت ممهور به مهر موهای مهربانت

بوی شمیم افسونت

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۱ساعت 14:42  توسط مهدید  | 

نابازدهی مفاهیم زیر.

نابازگشتی بی بها.

همه تقارنهای متمثل.

تصنیف رنگ به درازنا و کوتاهبرد. 

شلتاقی بر پخشیدن.

رهایی همبستگی.

آزادی مجانبی.

سماجت دوری.

بسیار خط خالی در زیر

+ نوشته شده در  دوشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۰ساعت 13:13  توسط مهدید  | 

پایان کار در شمارش سنایای شهباری هست که در سرخستان سه فدای عدد شود. اگر برای هر سفاهتی ملکوت کابوسها...

بسته شدن. روابط. تقطیع زوایا. رهایی از مقیاس- تصحیح ناشبیه ها- کادر معصوم یادماندار-تضرع پیچیده- 

اهل او بر تضمین  سنگربانیش شکوه ساختند که ...بر تفریح با نیاز بماند

+ نوشته شده در  شنبه چهارم دی ۱۴۰۰ساعت 14:21  توسط مهدید  | 

یاد من بر پاد تو، اندر نهایت این متن تو، سیراب تو، تقدیم تو، بر خوردن بیجای عالمسرای تصویر تو، نوعی سعایت پیش تو، این جیغ تو آن طرز تو، ماهرگشای سین تو، بیخودترین تفتین تو بر، سرسرای نابوی تو، تشویق تو سامین تو، اسبین تو استرسرای گام تو، برر فرحناکی شیمای ناتکویر او، ساری بر او، ضامن ز او، هفتاد و نه سیمای او، ساکت بر او، کافی سکوت موی او، یاغی برای خوی او، ناویر ما، عنوان ما، کاران بیسرمای ما، حاجت صفای لام بی لوفای ما، اما ز ما فحوا ز ما بخشش کنون، من بر شما، تو بر نما، لمما لما کمما کما فرما ز من، فرما ز تو، فرما ز او، فرما شما فرما ...

 برای تنویر سهام موسسانی است که در برابر بی صناعت میشوند. آنها متکایی بر کلمات ناقض حضور قابلیتها می سازند. بر سکنات می تازند. هفت برکات را می قاپند. صدور سکرات را می نازند. برجهای معوج سیرشدگان را می بازند. بر صعود فکر مربوطات شکل می حضورند. چون بر عوالم هنوزند. رکب مرکبات را بر حرض خود می دوزند.

+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم آذر ۱۴۰۰ساعت 20:17  توسط مهدید  | 

مرا بر مهر باش ای کاویان سعدگزار و بر تفتینم جوابی چون چونی که بینظیر است فرا بگمار و هزار و میتوانم گفت بر طلبم

در مسیر کمانچگان به سوگنویسان چون شاه پدرام با صفدربیگ روبرو شد از او گذشت و باهاش تعاملی نداشت. سگی بچه وار در روبروی آن دو بر علفی بزرگ مشغول بود و پدرام شاهی خود را از دست داد. مسیر عادی و شلخته ی معمول بود و این واقعه عضوی از چند دهها هزار فاکتوریل واقعه  ای ممکن بود که حتی اگر علف گوشت می بود، پدرام سکندری جهانگشا می بود و صفدر بدون بیگ می بود و شلختگی تنظیمی خاصترین هم می داشت این عضو هنگرد باز پوچ و هیچ می نمود.

+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۰ساعت 14:20  توسط مهدید  | 

سزاوار. صون. زایتار. ملایین. توازن نبراسکا

چون بر سمت حرص خیالش ماند، سوادی بر نیای درمانگران شوق نگه داشت و سویی از بلاهت را مستورش کردند.

+ نوشته شده در  یکشنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۰ساعت 16:21  توسط مهدید  | 

یقتلون السماوات الذی فی قلوب المساویون

سهم تشابه شکار سنگینها با فردی بودن نور سواران بی بها

Such a bad boys in the war between Zagrebist

ماه او، فریاد باد شهامت ناتندرستی ها 

ای مسکوت شتابان بیزمانیها

چه باری بر جای فلسهای متنادیان لمس میکنی چون بر فراز ماهیان بی کایرال می تراوی

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم خرداد ۱۴۰۰ساعت 17:29  توسط مهدید  | 

پرباز یگانه بر بروز

تدلیس مرد نکودار

شرایط حجم تکانده

مربوط جزایر مفروق

شماتت تناور ارتعاشات

تا بر سا

اقتدار بشکه بزرگ

تناصف تناظر یوحنا

یادمان بیهوده برگها

برفراز شاه بلوط سنگربان

ادریس ادریس ادریس

+ نوشته شده در  جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۴۰۰ساعت 23:50  توسط مهدید  | 

نوشته هاي قدیمی‌تر