سرخ چهره | آذر ۱۳۹۲
با سلام

همه عمر دیر رسیدیم.

مگه کوجا می خواستیم بریم مگه چیکار می خواستیم بکنیم مگه دستگاه های لخت وجود ندارند مگه اصل هم ارزی وجود نداره. بدتر مگه نسبیت  ته تهش عام نیست. مگه بسیار بدتر از اینها اصل دوم ترمودینامیک مرده. مگه اینا به جز این که مردم بگن وجود نداره. آیا ما از کمینه ی یک کلاه مکزیکی نیستیم و به آن نمی رویم؟ (این راستکی سوال بود بقیه جنبه ای از مسخره بازی و استفهام در خود دارند). حالا یوخده لوکال یه چیزی منظم بشه و یه چیزی منفی بشه مگه چیزی شده. من اینجا نیستم یا شما نیستی مگه جای دیگه ای هم هست که تو اونجایی.

دیگه نبینم کسی از این حرفا بزنه ها

با تشکر 

+ نوشته شده در  شنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۲ساعت 11:39  توسط مهدید  | 

یادآوری هست که یاد نیست. که زمانی زندگی ابدی نبود. و حالا که هست زمانی نیست و همه ۸:۱۳ است یاد نیست و ترکیب نافرگشت  با آن که نقطه نون است یکی است و قشنگ نیست و ذوات مسخره بازی است و نیم فاصله و هیچ فاصله هستند نیستند استند. و همدیس اوج مسخره بازی است و اوج خودش هم آن فرود است و تدلیس با استدلال یکی است. و همه ساکت همه متحرک و مخاطب مقهور گوینده و گوینده بدون واسطه مخاطب و چیزی گفته نمی شود و همه چیزها چیز هستند. و چیز مهم تر از و نیست و نیست با است یکی نیست است. یاها با وها جزاند و کل اند.

و به این ترتیب است نقطه ثابت است. و یکی یه کم جلوتر از است است نه است یه کم جلوتر نه یکی جلوتر نه است جلوتر نه...

نه اصلن نه جلوتر است. عه نشد که است جلوتر شد.

+ نوشته شده در  سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ساعت 9:22  توسط مهدید  |