سرخ چهره | مرداد ۱۳۹۵
كي كجا ماجراي من را تعريف مي كنه؟ قهرمان اجتماعي، شلوغي پرت و پلايي. 

حفره الكترون هاي هر چيزي چگونه است؟ چه قدر شلوغي است. 

بعدش كه مغناطش اندازه مي گيره (يا ببخشيد جريان) چي مي شه؟ 

يه موقع كه مغناطش مي ريزه چي مي شه؟ و قر و قاطي مي شه كه بعدش توزيعش لورنتسه پواسونه گوسه يا چي؟ 

نفرت از بي كانوني مسخره بازي بيولوژيكي باشه بعد اون نباشه پس خوشمزه و تشنه چي مي شه؟ 

به راه عدل فراغت خروس جنگي شوخ است   پس از نگارش اندي چه سنگ بي رنگي 

همش نشاي راي تو است در اينجا     فضاي بي تاب و با تاب تو اينجاش لنگ است 

يه كم به سمت سوالم شروع شد گردش  برو بابا بيبينم خيلي همه چي بي رنگ استم

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۵ساعت 13:3  توسط مهدید  | 

قضیه آخر فرما هم اثبات شد و تو نیامدی.
تو با گرانش کوانتمی می آیی با خطی کردن تمام معادلات بدقلق
با به گا دادن نظریه دستگاههای دینامیکی و رفع تمام کیاس های دنیا
با حل تحلیلی همه چیز
با پوکوندن نمای لیاپانوف و ثابت کردن تمام نقاط
با همدیس کردن
با بهترین تقارن
با حل مساله سه جسم و مالوندن آنتروپی
با رفع استعاره ها

با پاك كنايه ها  

با ايزومورفيسم 

با كوهومولو‍ژي پشت در پشت هومولوژي­ها

با... 

بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است 

بیا که من بر روی کج و کوله­ترین راه پله­ی احمقانه­ترین دارالمجانین دنیا منتظرت هستم 

مختصات دنیا فرمیونی هم شد و تو نیامدی 
+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۵ساعت 9:53  توسط مهدید  | 

نميدونم چيكار كنم

+ نوشته شده در  یکشنبه سوم مرداد ۱۳۹۵ساعت 17:52  توسط مهدید  |