سرخ چهره | شهریور ۱۳۸۷
 

سه تا يولاندا:

1-     ادريس: خوش به حال دروغگوهاي حرفه اي اگر هيچ لحظه اي به صرافت نيفتند.

2-     شمارش: لكنت زبان يكي از بدترين هاست ولي كمي هم خوب است.

3-   استانداردي بازدارنده: فرض كنيد قسمت قابل توجهي از دنياي اطراف شما، به شما و اطرافيان جداي از جاه طلبي هاي خودتان و خودشان القا كنند كه شما باهوش يا خوشگل هستيد. امكان و احتمال بسيار زيادي هست كه شما دنياي اطراف خود را در اين صورت به گند بكشيد.

 

 

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۸۷ساعت 13:34  توسط مهدید  | 

Starting up a major new particle accelerator takes much more than flipping a switch

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۷ساعت 16:13  توسط مهدید  | 

 

Starting up such a machine is not as simple as flipping a switch

+ نوشته شده در  سه شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۸۷ساعت 14:41  توسط مهدید  | 

 اگر نمادهايي را با اثرگذاري بر روي شي دوم رسم كني ايده اي را ارايه داده اي. فكر مي كني پيچيده اي وجود ندارد، بعد به همه چيز درباره چنبره فكر مي كني: امتدادي ندارد در پيش تو.

توانايي ات را از دست رفته مي بيني . به آني فكر مي كني كه به آن آرزو مي گويند.

ولي نظريه اقتصادي دادن تقابلي و تناظري و رابطه اي دو طرفه با آرزو ندارد و يا كمترين ارتباطي دارد.

ابتدايي ترين راه، راه فرار است و ديگري گم شدن. او شاعر مي شود.

به كناري مي نشيني شكست خورده.

 آيا مساله به دست گرفتن بخشي از اختيار بخشي از دنياي اطراف است بله البته.

از ناتواني آزرده مي شوي. اين كه مفاهيم بسيار سطحي را نمي تواني به گويش هندي در اختيار بگذاري.

تكه اي از تو در ابتدا كنده شده بود.

پرسش اين است: تمام ارتباط با بيرون چگونه به دست مي آيد؟

مساله اين بود: دو چيز هست، آن وقت تمامي ارتباط آن دو چيست؟

بسيار بد، شيرين نيست و از گچ قم هم بدتر. ببخشيد.

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم شهریور ۱۳۸۷ساعت 16:49  توسط مهدید  | 

 

اندازه اي از سرتان را استفاده بدهيد، سپس زندگي كنيد.

نفس، نان، مكان، مزه اي از سبز بودن و هستن، درك سردي با اعتماد به نفس (گرم كننده اي كه حتما (بايد) هست)، همگامي با جاه طلبي، برنده بازي ها شدن، داستان نويسي.

هرات جاي خاكي. آنها سي دي ندارند. دي هاي آنها سي روز است.

سركار خانم: حاجيه خانم روشنك عجيب الخلقه ما را برگردان.

خوب شد كه قوانيني براي ترموديناميك ساختيد.

نماهايي و واژه هايي از توي سيم ها براي شما مي فرستم.

به سمت كدام تكامل مي رويد؟

در مقابل تكامل چه آلترناتيوي هست؟

+ نوشته شده در  دوشنبه یازدهم شهریور ۱۳۸۷ساعت 17:29  توسط مهدید  | 

 

تنها چه چيزهايي است كه مي ماند؟

نگاه كن به آنهايي كه مانده اند، مابه ازاهايي برايش پيدا كن آنها هم مي مانند.

مرگ بر تشابه.

زمان هاي زيادي هست كه چيز جديدي ساخته نشده.

جديدتر و آلترناتيوتر شايد تناظر AdS/CFT  است.

لرز بسيار ژرفي هست. اي كاش آجرساز بودم.

در آينده اي مختصه اي آفين، بي وجود، بي خود، رها و ول و نامرجح مي شوم.

تاري و تاريكي اي هست. اي كاش درشت دانگي زمان را مي ديدم. شايد آن، آن است كه به آن "توی تنهای آخرش" مي گويند. چه بزرگ.

قسمتي از رفتار زباني و كلمات تقابل واژه هاست، در برابر تنهايي چه كلمه اي هست؟

+ نوشته شده در  جمعه هشتم شهریور ۱۳۸۷ساعت 15:4  توسط مهدید  |