سر دستگردان

اگرچه نوشته هاي اينجا به طور طبيعي ناتواني نويسنده را در فهم و ارتباط نشان مي دهند، ولي منظور از به هم ريختگي تصادفي جملات زیر القاي وضعيت پيش آمده شده ي نويسنده به خواننده ي احتمالي (با احتمال كم بدون لوس بازي) است. متن حاصل با ترتيب شماره ها (يك، دو، سه، چهار،...) بخشي از واقعه ي مولمه است. رحم الله من يقرا الفاتحه مع الصلوات:

شش- زياد بود مهم بود قطعه ي اصلي بود...مال خودم بود

دو- دزده داره تازه اون طرف مراسم معنوي انجام ميده. اون ور آب مثلن ميگم. آه با چه نزاكتي با چه فروتني. توي بازار و كيسه اش...

نه- شايد چون تا حالا نشده يه گرانش كوانتمي را بفهمم و با بقيه بسازمش اين جوري خفيف شدم. نه...

سيزده- صبح است ساقيا قدحي پر شراب كن.

چهار- اااه بازم مفاهيمي را از ياد بردم...فرار كرد نميشه بنويسم.

يازده- به آخر چند تا چيز رسيدم اما تمام نمي شوند ولي پايانشان مي دهم. ميشه.

هشت-  نمياد. خراب ميشه. خراب ميشه. نميشه درست بگم. نميشه.

هفت- اه دزده داره معنوي بازي در مياره، خودشه...

يك- بيننده ي گرامي تا حالا جيبت را زده؟جيب خالي كه البته توش چيزي داري...

دوازده- بيننده مهدي بود

چهارده- دور فلك درنگ ندارد شتاب كن.

پنج- اون طرف اون طرف. ژاك خوندم كه آره طبيعي هستش ولي نه اينجا نيست

سه- آقا من سعي كردم يادم بره، ولي وقتي داره اون طرف ... اون طرف... اون طرف...

ده- آخه چرا اين جوري تصادف كردم، چرا دزديده شدم...

 

+ نوشته شده در  جمعه پانزدهم آبان ۱۳۸۸ساعت 14:42  توسط مهدید  |