هدف ما وقتی سن و سالمان زیادتر می شود باید پخته تر، دقیق تر، معقول تر و منطقی تر شود. چرا این همه صفات تفضیلی را در جمله قبل پشت سر هم ردیف کردم؟ برای تاکید بیشتر. اگر این گونه نشود وضعیتی پیدا خواهیم کرد در کار روزانه و زندگی که شبیه به پوسیدن است. پوسیدن را به جای کنایه به عنوان تشبیه با ادای تعدادی کلمه اضافی در کنار آن به کار بردم. این جوری شاید اخلاقی تر و قابل فهم تر است. کلمات و جملات و حرفهای ما نامه های عاشقانه ما به خودمان نیستند(جمله فكر كنم از كاوه لاجوردي است). ماها حتی هنگامی که دعا می کنیم و وانمود می کنیم با کسی کار نداریم و مخاطبمان چیزی است که ما را می بیند و بس، کلمات و جملات را برای مردم و اطرافیان و شبیه هایمان ادا و رها می کنیم. وقتی هدف و نقطه دیدمان به معنای جملات ابتدای این متن ارتقا نیافت و چیزی و کسی ما را نگه داشت با ایجاد محدودیت در دیدمان. شاید خوب و جالب و مفید باشد نگاه قبل تر ها و کوچکترهایمان را که دارند در مسیر نادرست ما قرار می گیرند را با کمک خودشان تصحیح کنیم. ولی زندگی برای مصحح ها اصلا جالب نیست. دیگه حرف نمی زنم. اگر کلماتم کمی خواننده را از دریافت منظور واقعی ام دور کرده باشد خوشحالم.
پیام نهایی: بیایید جزیره نسازیم.
از مجموعه بیانات یک کارگر تبتی نیمه جامعه شناس و انسان نما در بند رژیم منحوس و کمونیستی چین